۲۰ ماه قبل کمتر کسی از اعضای رهبری طالبان فکر میکرد که رهبر غایب شان پس به قدرت رسیدن تا این حد اقتدارگرا، خودرای و بیتوجه به انتقاد و مخالفتهای آنان شود.
ظاهراً، او هر آنچه دلش بخواهد، انجام میدهد و برای تحکیم قدرتش دم و دستگاه بزرگی در کندهار به وجود آورده است.
پس از کشته شدن ملا اختر منصور در سال ۲۰۱۶، اعضای ارشد شورای کویته طالبان برسر تعیین یک رهبر فاقد تجربه نظامی توافق کردند که سابقه تدریس در مدرسه دینی و معاونیت کمیسیون عدلی و قضایی طالبان را داشت.
شاید آنها فکر میکردند که کنار زدن یا اعمال نفوذ بر رهبری که نه سابقه سیاسی-نظامی دارد و نه متعلق به قبیلهای قدرتمند پشتون است، راحتتر است. اما، مولوی هبتالله آخندزاده خوشخیالی اعضای شورای کویته را به نمایش گذاشته است. او اکنون خواستار اطاعت بی قید و شرط همه است.
نارضایتی از رهبر همهکاره
مولوی هبتالله بدون مشوره با دیگر چهرههای کلیدی طالبان فرمانهای عجیب مانند ممنوعیت آموزش و کار زنان را صادر کرده که خشم بین المللی را برانگیخته و به انزوای بیشتر طالبان منجر شده است. انتقادهای غیرمستقیم کسانی چون سراج الدین حقانی نیز در تصمیم او تغییری نیاورده است.
به نقل از منابع داخلی طالبان، نارضایتی از رهبری مولوی هبتالله لایههای مختلف دارد. او عملاً تصمیمهای تکنفره میگیرد، در تمام سطوح مدیریتی خورد و کلان دخالت دارد و برای خود در قندهار دم و دستگاه بزرگ اداری و نظامی به وجود آورده است.
او به دلخواه خود قطعات خطرناک و دارای افراد انتحاری را از کابل به قندهار فرا خوانده است؛ از وزارت مالیه و بانک مرکزی۶۰میلیارد افغانی نقد و بدون سند مطالبه کرده است. رهبر طالبان به گفته چند منبع اطلاعاتی، با برکناری هدایت الله بدری مشهور به گل آغا اسحاقزی، وزیر مالیه قبلی، مصمم به انتقال وزارت مالیه و بخشی از بانک مرکزی به قندهار است.
اکنون که سخنگویان حکومت طالبان نیز به قندهار انتقال یافتهاند، احتمال انتقال پایتخت از کابل به قندهار را نباید از نظر دور داشت.
انتقال پایتخت به قندهار؟
بنا به منابع اطلاعاتی طالبان، مولوی هبت الله دلایل زیادی برای انتقال قدرت دولت از کابل به قندهار دارد. او در آنجا قدرت خود را منجسمتر کرده و پیامهای یکدست به دولتهای دیگر ارسال میتواند. هیئتهای خارجی هم به خوبی آگاهند که قدرت اصلی در قندهار است و نه در کابل. از این پس، آنها وقت خود را در ملاقاتهای بینتیجه در کابل ضایع نخواهند کرد.
رهبر طالبان قندهار را برای استحکام پایههای قدرتش مهم میداند. او در اتحاد با سران قبایل الکوزی (صدر ابراهیم)، اسحاقزی (شیخ حکیم حقانی)، علیزی (قیوم ذاکر) و کاکر (ملافاضل) میتواند بر تنشها و چالشهای درونی طالبان فایق آید.
تنشهای داخلی را در عصبانیت سراج الدین حقانی و دیگر اعضای ارشد طالبان کابلنشین از هبت الله میتوان دید. به نظر میآید که او به وزیران داخله و دفاع خود به خاطر تماس با غربیها و پروراندن اندیشه کودتای سفید مظنون است. او از عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات که با امریکاییها رابطه دوامدار داشته، سخت ناراض است. بعید نیست که آنها در جریان یک تصفیه داخلی، از مقامهای شان برکنار شوند.
منابع اطلاعاتی از درون طالبان میگویند که ملا هبت الله آخندزاده از رئیس الوزرا، معاونین و اعضای ارشد طالبان سرخورده است. زیرا، آنها نظام «اسلامی» مورد نظر او را به وجود نیاورده اند. از این میان رفیقان رهبر طالبان، شیخ حکیم حقانی، قاضی القضات طالبان و چند وزیر سالخورده دیگر اند.
نادیده گرفتن حلقه کابلنشین و کاهش منزلت و اقتدار سیاسی آن، بیش از هر کسی به سراج الدین حقانی آسیب زده که در بازی تاج و تاخت خود را پس هبتالله، شایسته رهبری طالبان و افغانستان میداند. با نهادینه شدن اداره امور کشور در قندهار، رویای سراج الدین حقانی برای رهبری آینده کشور به یاس مبدل خواهد شد.
برای ملا هبت الله آخندزاده، انتقال قدرت سیاسی به قندهار نه تنها به معنای احیای دوره ملامحمد عمر، اولین رهبر طالبان و حتا زنده کردن خاطره تاریخی دوره احمدشاه ابدالی است بلکه به کاهش توجه و تلاش گروههای مخالف طالبان به تصرف کابل نیز منجر خواهد شد. یعنی، تلاش گروههای مخالف طالبان برای ناامن سازی ولایات اطراف کابل و تسخیر این شهر منحیث پایتخت را کم اهمیت خواهد ساخت.
امپراتوری جهادی
یک تحلیل جدی در مورد حضور گروههای تروریستی خارجی در افغانستان این است که رهبر طالبان به آنها به عنوان لشکر تحقق یک جهاد جهانی میبیند.
رهبر طالبان، همانند متحد قدیمی خود اسامه بن لادن، احساس میکند که پس از فایق آمدن بر چالشهای داخلی، دامنه امارت خود را به بیرون از مرزهای افغانستان، به کمک گروههای تروریستی خارجی توسعه داده میتواند. در هر حال، این گروهها مهرهها و ابزار نفوذ در بازی قدرت اند.
به نظر میرسد که رهبر طالبان هر چه در توان دارد برای تحقق خوابهایش بکار خواهد برد و در این راه گوش به کسی نمیدهد. کسانی که ملا هبتالله را از نزدیک دیدهاند، میگویند که او به شدت مستبد و دارای افکار سنتی است و اصلا به تغییر و تحول جهان و تنوع قومی و فرهنگی افغانستان باور ندارد.
فعلاً، فارغ از پیشگویی آینده، مخالفتها و نارضایتی داخلی طالبان در راستای تغییر ملا هبتالله جدی به نظر نمیرسد. اما، بدبختانه تصمیمهای او و حلقه وفادارش در قندهار وضعیت سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان را بدتر خواهد کرد.