براساس گزارشها، جمهوری اسلامی ایران، سفارت افغانستان در تهران را به طالبان واگذار میکند.
از هر جهتی که سنجیده شود قرار نبود طالبان و جمهوری اسلامی ایران تا این سطح همسو شوند و سنخیت پیدا کنند. این سطح همکاری حتی در لایه تاکتیکی دور از انتظار بود.
ارزیابیهای اطلاعاتی نشان میدهد که روابط رژیمهای جمهوری اسلامی ایران و طالبان بهطور کمسابقهای در حال افزایش است. اما آیا این روابط راهبردی خواهد بود یا در حد تاکتیکی باقی خواهد ماند؟
در این نوشته بهطور اجمالی به هفت نکته مهم اشاره میکنم که بستر روابط بین کابل و تهران را فراهم کرده است.
مسئله اول این است که با تعیین جنرال حسن کاظمی قمی، از اعضای ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، به حیث سرپرست سفارت ایران در کابل، روابط بین جمهوری اسلامی و طالبان بیش از پیش گرمتر شده است. کاظمی قمی از گذشته میانه خوبی با طالبان دارد و در حلقات دیپلوماتیک به نام «خلیلزاد ایرانی» مشهور است. در کنار او، حسن مرتضوی، معاون سفارت ایران در کابل که اخیراً در یک نوار صوتی در مزارشریف از اقدامات طالبان تمجید کرده بود نیز عضو سپاه پاسداران است. بنابراین هم سفیر و هم معاون سفارت ایران در کابل، از میان سپاهیان است و هدف آنها سفیدنمایی عملکرد طالبان است و در این راه پیش قدم شدهاند.
از جانب دیگر، سخنان تازه مقامهای امریکایی درباره همکاری بین القاعده و جمهوری اسلامی را باید جدی گرفت. اتهام امریکا درباره حضور سیف العدل، رهبر جدید القاعده در ایران بدون شک به نزدیکی تهران و کابل کمک کرده است. تهران در وضعیت مشابهی به طالبان در میزبانی از تروریسم بینالمللی قرار گرفته و به این ترتیب جمهوری اسلامی و طالبان هر دو میزبان رهبران القاعده هستند.
البته ایران در گذشته نیز به خانواده اسامه بن لادن، بنیانگذار القاعده، پناه داده بود و ارزیایی اطلاعاتی نشان میدهد که جمهوری اسلامی بنابر سه دلیل با رهبران القاعده میانه خوبی پیدا کرده است:
۱- جهاد جهانی علیه امریکا از جانب القاعده تا حد زیادی توجیه شده است.
۲- دشمنی اعضای القاعده با خانواده شاهی عربستانی سعودی برای جمهوری اسلامی ارزشمند است.
۳- نفوذ به درون القاعده به هدف کنترول داعش و مبدل سازی تهدید داعش به فرصت استراتژیک در منطقه و جهان با منافع امنیتی ایران همسو است.
همزمان، انتظار میرود به زودی معاون رئیسجمهور ایران به کابل سفر کند. هرچند تاریخ دقیق دیدار وی مشخص نشده است. رویهمرفته، تهران نگرانیهایی هم از جهت طالبان دارد.
جمهوری اسلامی از عدم تامین حقآبه ایران توسط طالبان ناخشنود است و با باجدهی به طالبان، میکوشد حقابه بیشتر به دست بیاورد. از دغدغههای ایران در تعامل با افغانستان مسئله حقابه از رود هلمند است. منابع درونی از اداره طالبان اذعان میکنند که هرچند طالبان با اجرای حقابه ایران مشکلی ندارد و بر بنیاد مفاد قرارداد سال ۱۳۵۱ آماده اجرایی کردن آن است، اما بنابر تغییر شرایط اقلیمی، خشکسالی، افزایش جمعیت و نیازمندی به آب بیشتر، ایران به حجم آب توافق شده راضی نیست و در پی اضافهستانی میباشد.
از طرف دیگر، جمهوری اسلامی ایران از دستاوردهای اخیر طالبان علیه داعش خرسند است و تصور میکند که طالبان میتواند داعش را مهار کند. داعش در سال ۲۰۲۲ میلادی دو حمله خونین در قلمروی ایران انجام داد که اولی در زیارت امام رضا در مشهد و دومی در زیارت شاهچراغ در شیراز بود که دهها کشته و مجروح برجا گذاشت.
ظاهراً مقامات ایرانی از این ناحیه به شدت نگرانند. طالبان در بیشتر از ۱۹ ماه گذشته ۱۱ عملیات بزرگ علیه پناهگاههای داعش راه اندازی کرده و این روند ادامه دارد. از این میان، دو مورد آن در شهرک جبریل در حومه شهر هرات بوده است و طالبان ادعا کرد که تجمع داعش را با عملیات نظامی مختل کردهاند و چنان وانمود کردند که طالبان تهدید علیه ایران را دفع کردند. این پیام معنادار به جمهوری اسلامی بود.
علاوه بر آن، جمهوری اسلامی ایران از فرمانهای ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان راضی است و از او حمایت میکند. در اوایل بازگشت طالبان به قدرت گزارش شد که طالبان در حکومتداری از رژیم جمهوری اسلامی ایران الهام میگیرند و به نظر میرسد مشابهتهای زیادی بین کابل و تهران در مسئله حقوق بشر و حقوق زنان وجود دارد. ماه پیش نیز قرار بود ملایعقوب و سراجالدین حقانی، وزیران دفاع و داخله طالبان، یکجا با شماری از اعضای ارشد این گروه، در اقدام مشترک فرمانهای رهبر طالبان را به چالش بکشند تا وضعیت روشن شود.
گزارشهایی حتی وجود داشت که هدف آنها این بود که رهبر طالبان را از جایگاهش به زیر بکشند و در این راستا شورای عالی مقاومت مستقر در انقره و شخصیتهای مانند حامد کرزی و عبدالله عبدالله نیز همراه شده اند. بدون شک، امریکا و جامعه جهانی از چنین حرکتی حمایت خواهد کرد. اما کشورهای منطقه بخصوص جمهوری اسلامی ایران با حمایت از رهبر طالبان به سراج الدین حقانی و ملا یعقوب هشدار دادند و باعث شد این جنبش جان نگیرد. تهران این رهبران طالبان را از این اقدام برحذر داشت. در نتیجه، سرپرستان وزارتهای دفاع و داخله طالبان، در تحقق برنامه شان موفق نشدند. پیامد آن، گسترش قدرت روز افزون رهبر طالبان بود.
در این شکی نیست که تهران از ناکامی وزرای طالبان در تشدید اختلاف با رهبر آنها خشنود است و هر نوع تنش وزیران جوان طالبان با رهبر این گروه را نشانه تحریک امریکا می داند. تصور جمهوری اسلامی ایران این است که حمایت از رهبر طالبان به معنی دفع احیای نفوذ امریکا در افغانستان خواهد بود.
به هر حال، در سالهای اخیر دیپلوماسی جمهوری اسلامی ایران در قبال افغانستان با تغییراتی همراه بوده است؛ ظاهراً تهران از منافع سیاسی، فرهنگی و مذهبی خویش در افغانستان عبور کرده و دستکم در سه دهه اخیر که در هر نظام سیاسی از نوع چپ و راست و جهادی و تکنوکرات که در افغانستان بر سر کار بوده، بر طبل سهم برجسته تاجیکها و هزارهها، گویندگان زبان فارسی و رسمیت فقه جعفری به عنوان خطوط اساسی سیاست خارجی خود در دیدارهای رسمی و غیررسمی میکوبید، عبور کرده است. این است که ایران دیگر تمایلی به همکاری با مخالفان طالبان ندارد.
به نظر میرسد که در حال حاضر برای ایران مهم نیست که در نظام طالبان سهم اقوام تاجیک و هزاره چقدر است یا نیست. یا هم طالبان زبان فارسی دری و فقه جعفری را اهمیت میدهند یا نه و آثار فرهنگی شانرا نابود میکنند یا نه. برای تهران منافع اقتصادی و امنیتی در اولویت قرار گرفته است.
سرانجام، رهبر طالبان اخیراً با سلب صلاحیت وزرای بخش دفاعی و امنیتی بیشترین صلاحیتها در این امور را به صدر ابراهیم، معاون ارشد وزارت داخله داده است که اطلاعات نشان میدهد او رهبری قوم اسحاقزی و سرپرستی بازماندههای اختر محمد منصور را به عهده دارد.
این جناح به لحاظ سنتی روابط محکمی با ایران دارد. هدایتالله مشهور به گلآغا اسحاقزی، وزیر مالیه طالبان و داوود مزمل، والی کنونی بلخ از اعضای ارشد همین جناح اند. تهران از افزایش صلاحیتها و نزدیکی این جناح به رهبر طالبان بسیار راضی است.
با تمام اوصاف، جمهوری اسلامی ایران به دلیل فشار افکار عامه در داخل ایران و معادلات جهانی تا آنجا پیش نخواهد رفت که حکومت طالبان را به عنوان نظام مشروع و رسمی افغانستان بپذیرد.