با ادامه و تشدید بحران اوکراین، فضای نظام بینالملل یادآور بازهای مشابه در تاریخ معاصر است. نگاهی به تحولات دوران جنگ سرد و مقایسه آن به فضای کنونی پیرامون تحولات اوکراین، تصور آغاز جنگ سرد دوم را بهوجود میآورد.
ائتلاف روسیه با چین و کشورهای امریکای لاتین، در بازهای از تاریخ نقاط عطف جنگ سرد به شمار آمدند. تکرار این ائتلافها، حاکی از تلاش مجدد روسیه، در مهار سیاستهای هژمونیک امریکا و تکمیل سیاستهای ناتمام خروشچف در دوران جنگ سرد است. گمانی که اگر به واقعیت بدل شود، احتمال تغییر نظم نسبتا پایدار بینالملل و حتی وقوع یک جنگ تمام عیار را به همراه خواهد داشت.
اوکراین از نظر جیوپلیتیک مرز حائل میان دو بلوک شرق و غرب محسوب میشود. اقتدار غرب در قالب ناتو به مرزهای غربی اوکراین ختم شده و قدرت پهناور روسیه در تداوم مرزهای شرقی این کشور آغاز میشود.
از لحاظ راهبردی، در طول چهار قرن گذشته، اوکراین به عنوان دیوار دفاعی و سنگرگاه روسیه در مقابل غرب عمل کرده است. دیواری که با پیوستن اوکراین به ناتو فروخواهد پاشید و دومین دیوار فروریخته اقتدار روسیه، بعد از دیوار برلین خواهد بود.
البته اوکراین به دلایل متعدد دیگری، از جمله اقتصادی و فرهنگی نیز، عمق استراتژیک روسیه محسوب میشود. به نوعی که بیشتر نظریه پردازان باور دارند که روسیه با اوکراین یک قدرت جهانی محسوب شده و بدون اوکراین محدود به یک قدرت منطقهای میماند. به همین روی میتوان گفت اوکراین در نوک تقابل روسیه و پیمان اتلانتیک شمالی قرار دارد و همین امر مستدل سیاستهای قاطع و ایستاده تا پای جنگ پوتین در قبال اوکراین است.
تا جایی که برای اولین بار بعد از فروپاشی دیوار برلین، دو نیروی متخاصم دیرینه، با ماشههای کشیده رویاروی یکدیگر قرار گرفته اند. در واقع بعد از سه دهه، یک بار دیگر روسیه در سودای بهدست آوردن دوباره ابهت دهه هشتاد و امریکا با خیال ایفای نقش یک قدرت هژمون، رعشه بر عرشه نظم نسبتا با ثبات نظام بینالملل انداختهاند.
در حالیکه جو بایدن با پشتوانه ناتو بر تعداد نیروهای مستقر و آمادهباش در اروپای شرقی میافزاید، ولادیمیر پوتین بهدنبال یارگیری در خاور دور، به چین سفر میکند و بعد از بیست سال سردی در روابط با پاکستان، از نخست وزیر این کشور دعوت رسمی کرده و آماده میزبانی از عمران خان میشود.
شواهد امر از قطببندی مجدد نظام بینالملل در دو دسته شرق و غرب خبر میدهد. در سفر اخیر پوتین به چین، مسکو و بیجینگ در بیانیهای مشترک، بر جبهه کشورهای غربی تاختند و از اتحاد سخن گفتند. روسیه از توسعه طلبیهای ارضی چین در دریای جنوبی حمایت کرد و چین در مقابل، مواضع روسیه در بحران اوکراین را تایید کرد.
انتشار این بیانیه مشترک میان دو کشور روسیه و چین در ۴ فبروری، یادآور ارتباط نزدیک امریکا و چین در ابتدای شکلگیری جنگ سرد است. نقش بارز و غیرقابلانکار چین در شکلدهی به نقاط عطف تاریخ، حاکی از احتمال رخدادی پررنگ در مناسبات قدرتهای اول جهان است.
چین با امضای معاهدهای به ارزش ۱۱۷ میلیارد دالر برای خرید گاز از روسیه، خاطر متحد استراتژیک خود را از تداوم فروش گاز آسوده کرد، تا نگرانی از دست دادن ۴۰ درصد از بازار گاز اروپا، مانع اعمال سیاستهای توسعه طلبانه روسیه در مقابل غرب نشود؛ چرا که بایدن مشخصا تهدید کرده است که در صورت تداوم سیاستهای توسعهطلبانه روسیه و حمله به اوکراین، مجوز بهره برداری از نورد استریم ۲ را صادر نخواهد کرد. خط لوله انتقال گاز روسیه به اروپا که با گذشت یک سال از تکمیل آن، به علل سیاسی و تقابلهای دو بلوک، تاکنون به مرحله بهرهبرداری نرسیده است.
دومین رخداد تداعیگر جنگ سرد، تلاش پوتین برای استحکام روابط با کشورهای امریکای لاتین است. به طور کلی رییسجمهور روسیه همیشه مدافع دولتهای منزوی و مطرود بینالملل بوده است. اینبار اما این تعاملات ماهیت متفاوتی دارد.
سفر رئیس جمهور برازیل به روسیه در اوج تنشهای غرب و روسیه، حاکی از پیوستن این کشور به جبهه شرق و قرار گرفتن در مقابل امریکاست. مشابه این رخداد در جنگ سرد با اتحاد نظامی کیوبا با شوروی سابق شکل گرفت. اتحادی که به نفسگیرترین تقابل جهان در رویارویی موشکی ۱۳ روزه امریکا و روسیه منجر شد.
در بحران موشکی ۱۹۶۲ کیوبا، سیاستهای روسیه در تظاهر به آمادگی حملات پیشدستانه، عامل مهار مانور نظامی امریکا در ترکیه شد. امروز اوکراین جایگزین ترکیه شده و برازیل جای کيوبا را در تقابل نظامی دو بلوک غرب وشرق پر میکند.
حال یک بار دیگر گویی در نقطه تکرار رویدادهای مخوف تاریخ معاصر ایستادهایم. هنری کسینجر سیاستمدار چینشناس امریکایی، مکررا نسبت به وقوع جنگ سرد دوم هشدار داده است؛ جنگی که در مقایسه با شکل سابق به مراتب مخربتر است.
با در نظر داشت قدرت نیروی هستهای پنج کشور جهان، بشر در حال حاضر به قدرت جنگافزاری مخربی دست یافته است که ۷۵ سال پیش و در آستانه جنگ سرد، حتی در مخیلهاش نمیگنجید و این دقیقا همان عاملی است که توهم سرد بودن قطببندی دوباره نظام بینالملل را رد میکند.
اینبار و در صورت مواجهه نظامی قدرتهای اتمی، جهان تنها به اندازه فشردن یک کلید با فاجعه مطلق فاصله دارد و این حد از آسیبپذیری بشر در مقابل دشمنی تنها ۵ نفر، در طول تاریخ تمدن ۵ هزار ساله انسان بیسابقه بوده است.