همزمان با نشست اسلو، خبر سفر ملا برادر به مسکو برای دیدار با احمد مسعود و برخی دیگر از سیاستمداران نزدیک به جبهه مقاومت هم به دست رسانهها رسید.
با این که این خبر از سوی مقامات روسی رد شده است، ولی واقعیت این است که طالبان دریافتهاند که مشکلات آنان بیشتر در اسلو و واشنگتن حل شده میتواند تا در مسکو و بیجینگ.
نمایندهای از روسیه در نشست اسلو شرکت نداشت و این کشور تا هنوز از این جلسه استقبالی هم نکرده است.
روسیه و امریکا به طور متقابل تمایل چندانی به طرحهای یکدیگر در رابطه با طالبان و گفتگوهای صلح بین گروههای سیاسی افغان از خود نشان نمیدهند.
البته، روسها در چند ماه گذشته از تعامل غرب با طالبان استقبال کردهاند. نشست اسلو به خوبی نشان میدهد که غرب از طریق دیپلوماسی و تشویق طالبان به دنبال تغییر رفتار این گروه است. رفتار قابل قبول این گروه به حکومتهای غربی اجازه میدهد که سطح روابط خود با حکومت طالبان را افزایش دهند.
این روند به سود قدرتهایی چون روسیه و چین است که بین ثبات در افغانستان و امنیت آسیای میانه و سین کیانگ رابطهای نزدیک میبینند.
به نظر میرسد که ابتکارات دیپلوماتیک قدرتهای منطقهای مانند روسیه، چین و ایران برای عادیسازی روابط حکومت طالبان با کشورهای جهان بدون موفقیت نشستهایی چون نشست اسلو تکمیل نمیشود.
روسیه و چین با توجه به بحران اقتصادی حکومت طالبان، از غرب خواستهاند که دسترسی این گروه به پولهای مسدود شده بانک مرکزی افغانستان را میسر کند.
این کشورها به جز کمکهای محدود اولیه، گامها و تعهدات بزرگی برای کمک به طالبان متقبل نشدهاند. زیرا، به گفته سرگئی نرشکین، رئیس اداره استخبارات خارجی روسیه، وضعیت کنونی افغانستان حاصل سیاستهای غرب است و دولتهای غربی باید بار مسوولیت این وضعیت را نیز به دوش بکشند.
استقبال سرد روسها از نشست اسلو در گرماگرم جدالهای سیاسی امریکا و اروپا با روسیه برسر اوکراین قابل درک است. مسکو با دادن هشدار نسبت به خطر استراتژیک توسعه ناتو به سوی مرزهایش، ۱۰۰ هزار نیرو را در مرزهای خود با اوکراین مستقر کرده است. در مقابل، غرب فشارهای دیپلوماتیک خود بر مسکو را افزایش داده و سخن از تحریم اقتصادی روسیه میزند و به اوکراین کمک نظامی میکند.
با خروج امریکا از افغانستان، روسها به خوبی آگاهند که رسیدگی معضلات امنیتی افغانستان مربوط به قدرتهای منطقه است که به طور دوجانبه و چندجانبه برای حل آن اقدام کنند. آنها با اعمال نفوذ و ایجاد روابط گرمتر با طالبان، بدون دادن امتیازهای بزرگ مانند به رسمیت شناسی این رژیم، میکوشند بر وضعیت افغانستان تاثیر بگذارند.
تنش برسر اوکراین و مداخله در قزاقستان نشان میدهد که روسها عمدتاً مصروف مسائل خود در اروپای شرقی و آسیای میانهاند. در این چارچوب، افغانستان از منظر امنیت آسیای میانه به خاطر تهدید تروریزم و قاچاق موادمخدر از افغانستان برای روسها اهمیت دارد.
به طور مشخص، روسیه نگران حضورداعش و جنگجویان اسلامگرای آسیای میانه در شمال افغانستان است. روسیه فکر میکند که اگر طالبان نتواند خطر داعش را رفع کرده و گروههای ستیزهجوی اسلامگرا مانند جنبش اسلامی ازبیکستان را از افغانستان بیرون کند، احتمال نفوذ این جنگجویان به کشورهای آسیای میانه وجود دارد. در عین حال، طالبان با برخی از همپیمانان مسکو مانند تاجیکستان وارد تنش شده است.
بنا به تخمین سازمان ملل، ۱۰ هزار جنگجوی خارجی از آسیای میانه، پاکستان و منطقه سین کیانگ چین در افغانستان تحت کنترول طالبان حضور دارند. این گروهها با داعش و القاعده نیز روابط نزدیک دارند.
با این که گفته م شود بازگشت طالبان گروههای ستیزهجو در پاکستان و آسیای میانه را جسارت زیادی بخشیده است، اما روسیه طالبان را یک گروه ناسیونالیست اسلامگرا میداند که دامنه قدرت خود را به مرزهای افغانستان محدود کرده است.
هرچند برخی می گویند روسیه در مورد تهدید گروههای تروریستی آسیای میانهای از افغانستان بزرگنمایی می کند، اما نخستوزیر قزاقستان در مورد شورشهای اخیر در این کشور گفت که جنگجویانی از افغانستان در آن سهم داشتند.
حکومت قزاقستان با احساس ناتوانی از مهار اعتراضات داخلی، از سازمان پیمان امنیت جمعی، و مشخصا از روسیه خواست که با فرستادن نیرو به سرکوب و مهار شورشهایی کمک کند که نهایتاً میتوانست حکومت نزدیک به مسکو را در آنجا سرنگون کند.
مداخله در قزاقستان موقعیت سازمان پیمان امنیت جمعی و در راس آن روسیه را قوی کرد. در حالیکه امریکا با رها کردن افغانستان متحدان خود را به اتکا به واشنگتن مشکوک کرده است، قاطعیت روسیه در قزاقستان به اعضای این پیمان نشان داد که مسکو در حفظ امنیت آنها در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی جدی است.
این سیاست روسیه نه تنها ثبات را در جمهوریهای سابق شوروی تضمین می کند بلکه پرستیژ روسیه را در این حوزه و فراتر از آن افزایش میدهد.
با این حال، طالبان برخلاف تصور اولیه، مانند تاجیکستان و قزاقستان، نمیتوانند بالای پشتیبانی سیاسی و نظامی مسکو اتکا کنند. از این رو، طالبان برای جلب رضایت غرب، وانمود میکند که در راستای عملی کردن مطالبات ایالات متحده و اروپا قدم بر میدارد.
این گروه به خوبی واقف است که چین و روسیه نمیتوانند بار تحریمهای غرب را از دوش آنها بردارند؛ چنانچه این کمک را به ایران نیز نتوانستند. بنابرین، اهمیت نشست اسلو و توافق با دیپلوماتهای امریکایی و اروپایی برای طالبان مهمتر از نشستهای مشابه در بیجینگ و مسکو است.