گروه طالبان با حریفان جدیدی روبه رو است که به آسانی عقب نمینشینند. پس از سقوط کابل، در حالی که طالبان حقوق مردم را یکی پس از دیگری میگیرند یا محدود میکنند، زنان با با شعار «نان، کار، آزادی» به خیابانها آمده اند.
معترضان اغلب زنان و دختران جوان و ناشناختهای اند که آینده خود را با از دست دادن حق کار و تحصیل در خطر میبینند. در جریان یکی از تظاهرات، در حالی که جنگجویان طالب با تفنگهای خود به شکل تهدید آمیزی آنان را محاصره کرده بودند، به شعاردادن ادامه میدادند.
یکی از این معترضان در توییتر گفت که وقتی طالبان حقوق اساسی زنان را می گیرند، «ما دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم تا از طالبان بترسیم.»
با فرار اکثر چهرههای قدیمی و جدید سیاسی از افغانستان، صحنه سیاسی کشور برای این گروه خالی شده است. بسیاری از چهرههای شناخته شده مدافع حقوق زنان نیز افغانستان را ترک کرده اند. اما، حالا جای شان را این دختران جوان و ناشناخته گرفته است که در شرایطی بسیار سختتر از قبل حقوق خود را مطالبه میکنند.
این زنان و دختران نه تنها حق کار، تحصیل و مشارکت از طالبان میخواهند بلکه با سبک زندگی و پوشش تحمیلی طالبان نیز فعالانه مخالفت میورزند. در حالیکه اکثر مردان دو باره به لباس سنتی پیراهن و تنبان روی آورده و ریش میگذارند، دختران و زنان معترض میکوشند که سبک لباس پوشیدن خود را تغییر ندهند.
گروه طالبان در واکنش به دختران معترض در کابل، راهپیمایی زنان سرتاپا پوشیده به رنگ سیاه طرفدار خود را سازماندهی کردند. در واکنش، دختران افغانستان با هشتگ #بهلباسمندستنزن، با پوشیدن لباسهای رنگین محلی به پوشش مطلوب طالبان در شبکههای اجتماعی اعتراض کردند.
هنوز طالبان اعتراضات زنان و دختران جوان در خیابانها را جدی نمیگیرند. چون، هنوز شمارشان کم است و اعتراضات عمدتا به شهرهای بزرگی چون کابل محدود مانده است. به همین علت، این اعتراضات هنوز به یک بحران سیاسی برای این گروه تبدیل نشده است.
با این حال، مردم در شبکههای اجتماعی جسارت مدنی و جرات اخلاقی این زنان را ستایش میکنند. شاید روزی آنها الهام بخش همین کاربران شوند که در آن صورت، درد سری جدی برای این گروه خواهند بود.
این به معنای آن نیست که طالبان با بیتفاوتی اعتراضات زنان را تحمل میکنند. مامورین این گروه، زنان معترض به کشته شدن زینب عبداللهی و مفقود شدن عالیه عزیزی را با گاز اشکآور، شوک الکتریکی و پاشیدن اسپری مرچ سرکوب کردند.
در چند ماه گذشته، شوک ناشی از سقوط حکومت و بازگشت طالبان، تقریبا جامعه افغانستان، به خصوص در شهرهای بزرگ را ساکت ساخته است؛ تا جایی که بسیاری از سیاستهای این گروه اعتراضی در کشور بر نه انگیخته است.
چنانچه، طالبان نهادها و روندهای دموکراتیک را لغو کردند؛ رهبر خود را بدون کسب مشروعیت از مردم بر کرسی زعامت نشاندند و یک کابینه تقریبا یک دست قومی را ساختند. در ۲۰ سال گذشته، چنین رفتاری میتوانست صدها نفر را به خیابان بکشد و رهبران سیاسی پشت هم در محکومیت آن بیانیه صادر کنند.
اما زمانی که گروه طالبان تصمیم گرفت مکاتب را به روی دختران بسته کند و مجال کار کردن را از بخش عمده زنان بگیرد، زنان و دختران کوتاه نیامده اند.آنها در برابر این تصمیمها مقاومت میکنند و صدای اعتراض خود را به گوش دیگران میرسانند.
با این که برخی نگاهی مشکوک به حرکتهای اعتراضی زنان دارند، اما واقعیت این است که مساله تحصیل و کار برای این زنان بینهایت مهم است. تصور این وضعیت برای هر انسانی سخت است که به خاطر جنسیت خود در خانه محصور بماند، حق درس خواندن و کار کردن را نداشته باشد.
سخنگوی گروه طالبان میگوید که از بهار آینده مکاتب به روی دختران افغانستان باز خواهد شد. اگر این گروه به این وعده خود عمل کند، موفقیت مهمی برای زنان و دختران معترض است. آنها با اعتراضات پیوسته خود فشار بینالمللی بر این گروه را تشدید کرده اند.
گروه طالبان به خوبی میداند که میان به دست آوردن مشروعیت و احترام گذاشتن به حقوق اولیه زنان افغان رابطهای مستقیم وجود دارد. طالبان به لحاظ فکری ترجیح میدهد که دختران در خانه بمانند و در سنین کم ازدواج کنند. چنانچه والی این گروه در ولایت غزنی از رسانهها خواسته است برای خانهنشینی زنان تبلیغ کنند تا زنان درک کنند که در صورت عدم نیاز نباید از خانه بیرون شوند.
برای زنان افغان حق تعلیم با حق کار گره خورده است. زیرا با این دو، آنها استقلال، آزادی و کرامت را تجربه میکنند. فراتر از این، در حالیکه قحطی و گرسنگی افغانستان را فرا گرفته است، محروم شدن زنان از اشتغال و مشارکت اجتماعی، وضعیت خانوادههای کم بضاعت و عمدتاً فقیر افغانستان را بدتر خواهد کرد.
واقعیت این است که برای زنان حق تحصیل کافی نیست. آنها به یک سلسله حقوق اساسی نیاز دارند که طالبان با آن مخالف است. حتا اگر دختران حق تحصیل را پیدا کنند، گروه طالبان آماده نیست که به آنان فرصت اشتغال و حضور در بازار کار را بدهد.
این گروه با تبعیضهای ساختاری و فرهنگی، زنان و دختران را مجبور میکند که خیلی زود از عرصه عمومی کنار بروند.
از این رو، زنان و دختران افغان یک مسیر طولانی برای دستیابی به حق تحصیل و کار را در پیش دارند.
هنوز زود است بدانیم که اعتراضات زنان افغان یک جریان پایدار مدنی خواهد بود یا یک خشم مقطعی که فعلاً شعلهور است. اگر گروه طالبان در برابر زنان کوتاه نیاید و حتا خشونت برای سرکوب اعتراضها را بیشتر سازد؛ اگر حمایتهای داخلی و خارجی از آنان افزایش نیابد، زنان و دختران افغان سرخوردگی و عقبگرد را تجربه خواهند کرد.