اشرف غنی قرار است روز پنجشبه با بخش انگلیسی بیبیسی مصاحبه کند. بدون شک این مصاحبه چالشی و پر ببیننده خواهد بود. بسیاری در داخل و خارج از افغانستان منتظرند گپهای او را گوش کنند و ببینند که فرارش را چگونه توجیه میکند.
خیلی از سوالهایی که ممکن است از آقای غنی پرسیده شود، همین حالا قابل پیشبینی است و حتی پاسخهای او را نیز میتوان گمانهزنی کرد.
تصور میشود که او در توجیه فرارش مسایل مختلفی مطرح کند که بسیاری از آنها تاکنون از جانب نزدیکانش از جمله حمدالله محب، مشاور امنیت ملی پیشین مطرح شده است.
اگر بپذیریم که آنچه افرادی مانند حمدالله محب در مصاحبههای مختلف گفتهاند، با موافقت و هماهنگی با اشرف غنی گفته شده، میتوان پیشبینی کرد که او فرار جنجالی خود را از افغانستان اینگونه توجیه کند که برای جلوگیری از خونریزی کشور را ترک کرده و همچنین به پایین بودن روحیه اردو و پولیس در تقابل با طالبان یا تبانی فرماندهان محلی و والیها با این گروه اشاره کند.
اشرف غنی، هم در دوره ریاستجمهوری دانلد ترامپ و هم پس از روی کار آمدن جو بایدن، بر افغانی بودن روند صلح تاکید داشت. اما حکومت تحت امر او، هم در دوره ترامپ و هم در دوره بایدن، به نوعی دور زده شد و از مذاکرات بیرون ماند.
بر این اساس او ممکن است بگوید جامعه جهانی او را تنها گذاشته و توافق صلح امریکا با طالبان، سرآغاز فروپاشی حکومت او بوده است.
آقای غنی زمانی که در قدرت بود بارها از نبود اتفاق و اتحاد در میان گروههای سیاسی کشور انتقاد کرده بود و حالا که از اسب قدرت پایین افتاده، ممکن است بار دیگر این موضوع را پیش بکشد.
او و سخنگویان و نزدیکانش بارها گفته بودند که آمادهاند در یک روند مشروع و از طریق انتخابات، قدرت را واگذار کنند؛ تکرار این موضوع هم دور از انتظار نیست.
پرسشهای زیادی از رییسجمهور فراری افغانستان وجود دارد، از جمله اینکه اکنون راه حل چیست و برای نجات کشور چه میتوان کرد.
اشرف غنی پس از گذشت چهار و نیم ماه از فرارش حاضر میشود با یک رسانه مصاحبه کند، اما پیش از او، نزدیکان و همکارانش حرفهایی درباره فرار او و اوضاع کنونی کشور زدهاند.
او در یک پیام فیسبوکی گفته بود در زمان مناسب درباره رفتن خود بیشتر توضیح خواهد داد.
اکنون باید دید چه اتفاقی افتاده و چه چیزی تغییر کرده که "زمان مناسب" مورد نظر آقای غنی برای سخن گفتن فرا رسیده است.
در این فاصله البته اوضاع افغانستان بحرانی تر از هفتههای اول پس از به قدرت رسیدن طالبان شده است.
مردم افغانستان امروز با مصیبتهای فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
به باور بسیاری، کشور عملاً به کام پاکستان فرورفته است و حالا نه تنها نخستوزیر و وزیر خارجه پاکستان به نمایندگی از افغانستان در مجامع بینالمللی سخن میگویند، بلکه ملاقاتهای پیاپی مقامهای طالبان با سفیر پاکستان در کابل، این تصور را به وجود آورده که گویا آنها برای حکومتداری از اسلامآباد خط میگیرند.
بیش از صد روز میشود که دختران بالاتر از صنف شش در بسیاری از نقاط کشور از رفتن به مکتب باز ماندهاند و خواستههای زنان برای آموزش و حق کار، همه روزه با چماق سرکوب مواجه میشود.
در حالی که طالبان از عفو عمومی سخن میگویند و کارمندان پیشین را به بازگشت به وظایف خود تشویق میکنند، گزارشها از بازداشت و شکنجه نیروهای امنیتی و نظامی حکومت پیشین ادامه دارد.
رسانههای زیادی تعطیل شدهاند و خبرنگاران همچنان دستگیر و شکنجه میشوند.
سفرههای مردم از غذا و نان تهی شده است.
مردم گروه گروه از کشور فرار میکنند و واکنشهای مردم در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که بسیاری حاضرند رنج و زحمت مهاجرت را به جان بخرند اما با ترس و لرز در زیر حاکمیت طالبان زندگی نکنند.
بسیاری از حکومتهای خارجی، حتی آنها که از طالبان حمایت میکنند، مانند روسیه و چین، نگران فعالیت گروههای تروریستی مخالف خود در سایه حاکمیت طالبان اند.
این نگرانی به صورت جدی وجود دارد که طالبان با دادن پاسپورت و اسناد تابعیت افغانی، حضور شبهنظامیان خارجی در خاک افغانستان را "قانونمند" کند.
اداره امر به معروف و نهی از منکر بار دیگر برداشت سخت طالبان از شریعت اسلامی را با تازیانه بر شانههای مردم میکوبد.
اینها مشت نمونهخروار از پیامدهای فرار غنی اند. در حالی که بسیاری از بزرگان طالبان میگویند نیروهای آنها قصد ورود به کابل را نداشتند و فرار غنی را بهانه لشکرکشی به پایتخت میدانند.
حالا گوشها و چشمهای زیادی در داخل و خارج افغانستان به نخستین مصاحبه رییسجمهور فراری این کشور با رسانهها دوخته شده تا ببینند و بشنوند که او چگونه از سپردن سرنوشت بیش از ۳۵ میلیون نفر به گروه طالبان دفاع خواهد کرد.
هرچند پاسخهای اشرف غنی قابل پیشینی است، اما با توجه به درد و رنجی که مردم افغانستان در این چهار ماه متحمل شده اند، انتظار نمیرود که سخنان آقای غنی، مرهمی بر دردهای آنان باشد.