اظهارات بیسابقه عباس ستانکزی، معین سیاسی وزارت خارجه در انتقاد از ملا هبتالله، رهبر طالبان، توجه محافل داخلی و بینالمللی را جلب کرده است.
با توجه به اینکه طالبان همواره از اصل بیعت و اطاعت از امیر خود سخن میگویند و مخالفت با «امیرالمومنین» را خلاف شریعت و ناروا میدانند، سخنان ستانکزی حایز اهمیت میشود.
آیا ستانکزی میتواند جایگاه خود را در میان طالبان منتقد سیاستهای سختگیرانه هبتالله در قبال زنان، آموزش دختران، مردم افغانستان و جامعه جهانی باز کند؟
در حالی که در یک رژیم دموکراتیک و مردمسالار، انتقاد از رهبری امری پذیرفتهشده و معمول است، طالبان که کوچکترین نظر مخالف را برنمیتابند و مخالفان خود را بازداشت، شکنجه و روانه زندان میکنند، اکنون از درون دچار کشیدگی و اختلاف شدهاند.
ستانکزی در ولایت خوست، در کنار عبدالغنی برادر، سختترین انتقادها را از رهبر طالبان کرد. او گفت که با ۲۰ میلیون جمعیت افغانستان بیعدالتی میکنیم. معاون سیاسی وزارت خارجه طالبان، نقض حقوق زنان را عامل اصلی افتادن جامعه جهانی به مقابله با این گروه خواند. او حتا گفت که بستن مکاتب و دانشگاهها به روی دختران و زنان، هیچ مبنای شرعی ندارد و از «طبیعت» ملا هبتالله، رهبر طالبان، ناشی میشود.
ستانکزی در حالی به رهبر طالبان تاخته است که پیش از این، ملا هبتالله مخالفان درونی را از انتقادهای رسانهای و عمومی برحذر داشته و آن را ناروا و عامل تفرقه و شادمانی دشمن خوانده بود. ملا هبتالله با منتقدان خود برخورد سختی داشته است.
در چنین شرایطی، ستانکزی به مخالفت با رهبر خود برخاسته است. او به خوبی میداند که هبتالله هرگز چنین سخنانی را تحمل نخواهد کرد. اما با این وجود، چه چیزی سبب میشود که عباس ستانکزی چنین بیپرده و با جرات از ملا هبتالله انتقاد کند؟
به نظر میرسد که عباس ستانکزی، سخنگوی طیف وسیعی از طالبان کابلنشین از جمله عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی ریاستالوزرا است. او بدون پشتوانه مهرههای درشت طالبان، هرگز قادر نیست از حاکم بلامنازع این گروه انتقاد کند، آن هم با ادبیاتی بسیار تند و بیسابقه. مشخص است که در کنار او جمعی از سران طالبان قرار دارند. آنها ترجیح میدهند پیام خود را از طریق عباس ستانکزی منتقل کنند؛ چهرهای که چیز زیادی برای از دست دادن ندارد.
ستانکزی با این که در مذاکرات صلح دوحه نقش اثرگذار و تعیینکنندهای داشت، اما برخلاف انتظار، نه به وزارت رسید و نه جایگاه بلندی در رژیم طالبان به دست آورد. به همین دلیل، وقتی به معاونت وزارت خارجه منصوب شد، ماهها به دبی رفت و حاضر به کار در وزارت خارجه نبود. اما ملا برادر در سفر به امارات متحده عربی، ستانکزی را به کار در معاونت سیاسی قانع کرد و به کابل آورد. بنابراین، او با انتقاد از هبتالله، چیز زیادی از دست نمیدهد، اما میتواند جایگاه خود را در میان طالبان منتقد سیاستهای سختگیرانه هبتالله در قبال زنان و آموزش دختران باز کند.
چه چیزی طالبان کابلنشین را واداشته است که در برابر هبتالله زبان به انتقاد بگشایند؟
چهرههای شاخص رژیم طالبان در کابل، از جمله عبدالغنی برادر، معاون اقتصادی ریاستالوزرا، یعقوب مجاهد، وزیر دفاع، سراجالدین حقانی، وزیر داخله، و همینطور عبدالحق وثیق، رئیس استخبارات، و امیرخان متقی، وزیر خارجه، به خوبی میدانند که با رویکرد کنونی ملا هبتالله، بقای رژیم طالبان در خطر است. آنان میدانند که با سیاستهای سختگیرانه و قرون وسطایی کنونی، طالبان هرگز از یک رژیم دی فکتو به حکومت مشروع و پذیرفتهشده در داخل و خارج تبدیل نخواهد شد. بنابراین، آنها از ترس بقای امارت، در پی تغییر ذهنیت هبتالله هستند.
طالبان کابلنشین که سابقه مذاکره و گفتوگو با جامعه بینالمللی و سهونیم سال حکومتداری در کابل را دارند، به این نتیجه رسیدهاند که اگر همینطور پیش بروند، نه تنها کشورهای غربی حاضر به همکاری با آنان نخواهند شد، بلکه متحدان منطقهای خود را نیز از دست خواهند داد. زیرا هیچ کشوری تحت شرایط جاری در افغانستان، ریسک به رسمیت شناختن طالبان را نمیپذیرد.
حمله عریان عباس ستانکزی به «امیرالمومنین» غایب، نشاندهنده شکاف عمیق در رهبری سیاسی طالبان است. طالبان دنیا دیده میدانند که رهبر پردهنشین و ضدزن، بقای امارت را به خطر انداخته است.
با گذشت سهونیم سال از حاکمیت طالبان در افغانستان، ملا هبتالله به مرور پایگاه قدرت خود را تقویت کرده و به چهره بلامنازع در رژیم طالبان تبدیل شده است. او تعیینات در صفوف طالبان، از راس تا قاعده، را بر عهده دارد. در چنین شرایطی، به نظر نمیرسد که چهرههایی چون عباس ستانکزی، که جایگاه چندانی در صفوف طالبان ندارند، بتوانند خللی در موقعیت هبتالله آخندزاده ایجاد کنند.
با این وجود، این اختلافها ممکن است تشدید شود و صفآراییهای تازهای در درون طالبان به وجود آید.