تابستان سال ۱۹۸۴ بود که یکی از فرماندهان مجاهدین در ولسوالی پنجوایی قندهار، موسوم به ملا ملنگ با دو مهمان غیرمعمول غافلگیر شد: دو سرباز شوروی که در جنگ با مجاهدین شرکت داشتند. فصل جنگ مجاهدین با نیروهای شوروی و حکومت کمونیستی افغانستان به رهبری ببرک کارمل گرم بود.
در آن زمان، ملا ملنگ در قرارگاه خود در منطقه ناخونی ولایت قندهار بیش از ۱۲۰ نظامی داشت. او فعلا در امریکا زندگی میکند.
ملا ملنگ میگوید: کمی دورتر از ناخونی، در منطقه موسوم به سره کله، یکی از افراد مجاهدین بهنام سید رسول آقا، قرارگاه داشت. نزدیک قرارگاه یک باغ بود که هر از چندی به عنوان پناهگاه استفاده میشد. عصر یک روز، سید رسول و افرادش متوجه میشوند که دو نفر شبیه سربازان روس به سمت آنها میآیند. همه میترسند. فکر میکنند که روسها زیاد آمده و منطقه را محاصره کردهاند. در این میان، آن دو سرباز روس دستهای خود را بلند میکنند و با اشاره میفهمانند که تسلیم شدهاند.
ملا ملنگ میگوید، این دو سرباز از قرارگاه روسها از منطقه سیلو در قندهار فرار کرده بودند. روسها آنجا یک قرارگاه بزرگ داشتند. میان سیلو و روستای سره کله، یک کوه است که حدود یک ساعت پیادهروی دارد. «این دو سرباز از قرارگاه سیلو فرار میکنند، از کوه میگذرند و در پایین طرف دیگر کوه به قرارگاه مجاهدین برابر میشوند.» هر دو سرباز تفنگ روسی کلاکف مسلح بودند که سلاح معمول آن زمان سربازان روس در جنگ افغانستان بود.
سید رسول آقا با ملاملنگ هماهنگ میکند تا این دو سرباز را پیش او بیاورد که فرمانده با نفوذ در منطقه بوده است.
بوتهای پاره پاره و دست و صورت ترک خورده
به روایت ملا ملنگ، افراد سید رسول آقا این دو سرباز روس را سوار موتورسایکل میکنند و به قرارگاه ملا ملنگ میآروند. ملا ملنگ میگوید: وقتی با این دو سرباز روبرو شدم، بسیار تعجب کردم. «ناخنهای پایشان از بوت بیرون شده بود. بوتهای بسیار کهنه و پاره پاره داشتند. بند پاهای شان سیاه و ترکیده بود. بسیار خوار و زار بودند. شلوارشان از مچ پا تا نزدیک کمربند پاره بود. کسی از مجاهدین لباسهای آنها را پاره نکرده بود. همانگونه بود. گونههایشان ترکیده و سیاه شده بود. دور گردن و دستهایشان سیاه و ترکیده بود.»
براساس کتابها و گزارشهایی که بعدا درباره وضعیت سربازان شوروی در افغانستان منتشر شده، بسیاری آنها در شرایط بسیار دشوار قرار داشتهاند. گاهی، برخی سربازان روس، حتی لباس و اسلحه خود را میفروختهاند.
ملا ملنگ میگوید این دو سرباز تاجیک یا اوزبیک نبودند؛ روس بودند و فقط زبان روسی صحبت میکردند. چهره اروپایی داشتند. «وقتی آنها را پیش من آوردند، بسیار پریشان بودند. به شدت ترسیده بودند. از ما فقط پرسیدند «افغان پوست؟» که منظورشان پوسته یا پاسگاه امنیتی دولت بود. همین قدر یاد داشتند. من فهمیدم که آنها ترسیده بودند که ما ملیشه دولتی نباشیم. من گفتم ما مجاهدین هستیم.»
در سالهای اخیر، کرملین گفته است که ۲۶۴ سرباز ارتش سرخ که در جنگ ده ساله شوروی در افغانستان (۱۹۷۹-۱۹۸۹) شرکت داشتند، مفقودند. نیمی از آنها از روسیه و نیمی دیگر از جمهوریهای دیگر شوروی سابق از جمله اوکراین بودهاند. کرملین اکثر آنها را مرده فرض کرده اما در جریان سالهای گذشته ۲۹ سرباز را ردیابی کرده است. گفته میشود ۲۲ نفر به روسیه بازگشته و ۷ نفر ترجیح دادهاند در افغانستان بمانند.
ملا ملنگ میگوید: من بعد از چند ساعت این دو سرباز را دوباره به سید رسول آقا که از جمله افراد سید احمد گیلانی بود، تحویل دادم، گفتم اینها به شما تسلیم شدهاند، دوباره به شما تحویل میدهم.»
«یکی از مجاهدین دو سرباز شوروی را در بدل ۳۰ میل اسلحه فروخت»
به روایت ملا ملنگ، مدتی این دو سرباز روس در قندهار پیش سید رسول آقا بود. بعدتر، کسی به نام استاد عبدالحلیم، که یک عضو عادی افراد سید رسول آقا بود، بدون مشوره او، این دو سرباز را به منطقه چمن در پاکستان انتقال داد. «عبدالحلیم از قوم نورزی بود. در چمن شماری از فرماندهان نورزی، از منطقه اسپین بولدک، زندگی میکردند. البته از فرماندهان عبدالرب رسول سیاف بودند. عبدالحلیم، با واسطه و همکاری این فرماندهان، هر دو سرباز روس را به پاکستان منتقل کرد و به عبدالله وردک مسئول دفتر آن زمان عبدالرب رسول سیاف در کویته فروخت. در مقابل ۳۰ میل اسلحه ماشیندار، راکت، کلاشنیکوف و ۸۲، آنها را به عبدالله وردک فروخت.»
عبدالله وردک، در زمان حکومت حامد کرزی وزیر شهدا و معلولان و والی ولایت لوگر بود. او در سال ۲۰۰۸ در نتیجه انفجار ماین در منطقه پغمان کابل کشته شد.
به گفته ملا ملنگ، عبدالحلیم بعد از فروش دو سرباز روس، با سلاحهای خود به داخل افغانستان برگشت و فرمانده شد. علت فرمانده شدنش نیز این بود که بعداز فروش دو سرباز روس، ۳۰ میل سلاح داشت. او از فرماندهان سیاف بود. عبدالحلیم بعدها در پی بیماری در قندهار درگذشت.
برگشت به قندهار و مبادله با یک زندانی مجاهدین
به روایت ملا ملنگ، این دو سرباز روس، شاید بعد از حدود دو سال، با یکی از فرماندهان مجاهدین در قندهار که به نام لالا ملنگ مشهور بود، تبادله شد. لالا ملنگ از فرماندهان یونس خالص بود و توسط دولت کمونیستی آن زمان افغانستان دستگیر و زندانی شده بود. پدر لالا ملنگ، به نام مولوی سدوزی آقا با سیاف کار و در کویته پاکستان زندگی میکرد. «به واسطه مولوی سدوزی، دو سرباز روس، از استاد سیاف گرفته شده و به قندهار برگردانده شدند. بعد با قوماندان لالا ملنگ مبادله شدند.»
این مبادله درپی گفتوگو و مذاکره میان نمایندگان دولت آن زمان افغانستان، روسها و مجاهدین انجام شد. توافق شد که در منطقه میربازار قندهار تبادله شوند؛ منطقهای که شاید حدود یک کیلومتر دورتر از قرارگاه مجاهدین بود. «نمایندگان دولت و روسها با تانک آمده بودند. همکارانم گفتند وقتی لالا ملنگ را به مجاهدین و سربازان روس را به نمایندگان دولت و روسها تسلیم کردند، کسی با سیلی به صورت آن دو سرباز زد، دستهایشان را بستند و سوار تانک کردند.»
مقامهای سفارت روسیه در کابل، سال ۲۰۱۲ فراخوانی دادند که اگر کسی نشانی از سربازان مفقود شده روس در افغانستان دارند، از آنها بخواهند که به خانه برگردند: «عزیزانشان هنوز منتظرند.»
دیمیتری پریماچوک، دستیار نظامی سفارت روسیه در کابل گفته بود: «تا آخرین سرباز به خانه برنگردد، جنگ تمام نشده است.»
از زمانیکه آن دو سرباز روس در ولایت قندهار، از قرارگاه خود فرار کردند و بدست مجاهدین افتادند، چهل سال میگذرد. لالا ملنگ که با این دو سرباز روس مبادله شده بود، بعد از مدتی در قندهار در بمباران روسها کشته شد. معلوم نیست آن دو سرباز به «عزیزان منتظر» خود رسیدند یا نه اما آنچه معلوم است اینکه آخرین سرباز به خانه برنگشته و به تعبیر دستیار نظامی سفارت روسیه «جنگ تمام نشده است».