دیپلوماتهای غربی و سازمان ملل متحد در این روزها دور دیگری از تلاشها را برای تعامل با افغانستان آغاز کردهاند. توماس وست، فرستاده ویژه امریکا برای افغانستان در لندن به سر میبرد تا با مقامهای بریتانیایی درباره افغانستان گفتوگو کند.
در نیویارک نیز فریدون سینیرلیاوغلو، هماهنگکننده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد برای افغانستان، کارهایش را شروع کرده و با شماری از رهبران زن افغان ملاقات کرده است. اما آیا این تلاشها در تناسب با پیچیدگی اوضاع افغانستان و هرجومرج حاکم بر فضای سیاسی این کشور، گرهی از کار را باز خواهد کرد و مهمتر آنکه برنامه افغانها برای آینده کشورشان چیست؟
توماس وست در لندن با طارق احمد، معاون وزیر خارجه بریتانیا در امور جنوب آسیا و اندرو مکوربی، رئیس امور افغانستان و پاکستان وزارت خارجه بریتانیا دیدار و گفتوگو کرده است. او در این دیدارها منافع مشترک کشورش با بریتانیا را بررسی کرده است. آقای وست بعد از لندن، در این سفر چهار روزه منطقهای به امارات متحده عربی خواهد رفت تا گفتوگوهای افغانستان را پیش ببرد.
در نیویارک نیز فریدون سینیرلیاوغلو با اصیلا وردک و حبیبه سرابی، فعالان حقوق زن افغانستان دیدار و درباره دایره ماموریت خود گفتوگو کرده است. ماموریت اصلی او ارائه گزارش جامع درباره اوضاع افغانستان و راهحلهای پیشنهادی برای بنبست موجود تا پنج ماه آینده است.
سازمان ملل متحد و طرفهای ذیدخل در امور افغانستان میکوشند نشست دیگری را برای باز کردن گره سیاسی افغانستان برگزار کند و محور اصلی تلاشها این است که طرفهای داخلی افغانستان مانند طالبان، رهبران سیاسی، فعالان حقوق زن و جامعه مدنی دور یک برنامه مشترک گردهم آیند.
اما از روح این تلاشها بر میآید که شدت و شوق زیادی برای حل مسئله افغانستان وجود ندارد و دستکم تا اکنون نه امریکا و نه سازمان ملل متحد از خود فوریتی برای رساندن افغانها به یک اجماع سیاسی نشان ندادهاند.
دیگر هویدا است که امریکا علاقهاش به افغانستان را از دست داده است و برنامه درازمدت برای این کشور ندارد. منافع امریکا تغییر کرده و اولولیتهایش متمرکز به امور دیگر است. جنگ در اروپا برای پس زدن بلندپروازیهای روسیه و آمادگی برای تقابل بر سر منابع جهانی با چین چنان بزرگ است که توجه سیاستگذاران اصلی امریکا را به خود معطوف کرده است.
هرچند دیپلوماتها، نظامیان و کارمندان امریکایی که بیش از دو دهه در افغانستان خدمت کردهاند و مانند توماس وست روابط عاطفی عمیقی با این کشور دارند، همچنان میکوشند مسئله افغانستان را زنده نگهدارند، تروریسم و تهدید امنیت ملی امریکا دستکم در شرایط جاری چنان فوریت ندارد که زمان و سرمایه امریکا را به سوی افغانستان بکشاند.
این است که امریکا پرونده افغانستان را عملا به سازمان ملل متحد واگذار کرده است تا بلکه این نهاد به عنوان یک بازیگر بیطرف بتواند به کمک کشورهای منطقه اوضاع افغانستان را مدیریت کند. در حالیکه از نقش و نفوذ امریکا در افغانستان تحت کنترول طالبان به تدریح فروکاسته میشود، اهمیت و جایگاه قدرتهای منطقهای در امور افغانستان تقویت میشود.
اما در این میان یک صدا و طرح مهم دیگر غایب است. افغانها خود تا اکنون نتوانستهاند برای آینده کشور خود برنامهای ارائه دهند که بازیگران منطقهای و جهانی را دور آن بسیج کنند. نیروهای دموکراتیک و ملیگرای افغانستان که در داخل و خارج پراکندهاند، بهشدت دچار چندپارچگی و بیبرنامگی است. طالبان که دیگر طرف افغان است هیچ گامی برای تعامل با این نیروهای متخصص برنداشته است.
جناحهای شورای عالی مقاومت، حرکتهای سیاسی تحت رهبری رحمتالله نبیل و حنیف اتمر و رهبران سیاسی مانند حامد کرزی و عبدالله عبدالله، که همچنان در داخل ماندهاند، تحرکهای اندکی از خود نشان دادهاند، اما هیچ یک نتوانسته چتر ملی پرطرفداری تشکیل دهد تا جهانیان از آن به عنوان سندی معتبر برای حل مسئله افغانستان استفاده کنند.
ظاهرا دو طرف سیاسیون افغان و جامعه بینالمللی به چشم هم برای دادن طرحی نگاه میکنند و وظیفه فریدون سینیرلیاوغلو است که بتواند از میان این پراکندگی برنامهای برای دبیرکل سازمان ملل متحد ارائه دهد تا بستر سازش بینالافغانی را فراهم کند.
نیاز و وابستگی بازیگران داخلی سیاست افغانستان به همدیگر میطلبد که برای بیرون رفت از وضعیت کنونی همه طرفها اراده واضحی برای تعامل نشان دهند. در این میان، طالبان به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر اگر میخواهد از یک گروه شبهنظامی به یک جناح تشکیلدهنده دولت تغییر چهره دهد، بیش از هر کس دیگر به کمک جامعه جهانی و نیروهای متخصص افغان نیاز دارد تا بستر مشروعیت داخلی و رسمیت بینالمللی را به دست آورد.
هرچند اکنون ۲۱ سفارت خارجی فعال در کابل و ۱۶ سفارت خارجی مستقر در دوحه وجود دارند که مرتب با طالبان گفتوگو میکنند، هیچ کشوری این گروه را به عنوان حکومت مشروع افغانستان به رسمیت نشناخته است و حتی اگر تمام کشورها حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد باز هم مسئله افغانستان حل نشده باقی خواهد ماند، چرا که طالبان همچنان از نبود مشروعیت داخلی رنج خواهد برد و ظرفیتی برای ارائه خدمات و نجات مردم از فقر و چرخاندن دستگاههای حکومتی نخواهد داشت.
بنابرین، برای شکستن بنبست موجود و عبور افغانستان از تاریکی سیاسی، نیاز به طرحی از طرفهای افغان است که بتواند حمایت داخلی و بینالمللی را کسب کند.