کریستوفر فدریکو، استاد روانشناسی سیاسی در دانشگاه مینهسوتا میگوید از نظر تاریخی بیشتر محققان روی تاثیر نهادهای سیاسی مانند حکومتها بر رفتار رهبران سیاسی تمرکز کردهاند، اما از منظر روانشناسی سیاسی، «انگیزههای فردی» و سرگذشت شخصی نیز در تصمیمهای رهبران سیاسی نقش کلیدی دارند.
گاهی، ممکن است موضعگیریهای شخصی یک سیاستمدار تمام مملکت را تباه کند، اما گاهی ممکن است بهخاطر عقدههای شخصی یک سیاستمدار، کلیت کشور به نام ونشانی برسد.
این روزها، خیلی از تحلیلگران این مسئله را درباره ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، مطرح میکنند. آیا حمله پوتین به اوکراین، به انگیزههای فردی و سرگذشت شخص رئیس جمهور روسیه ریشه دارد؟
پوتین در ۲۴ فبروری دستور حمله همهجانبه به اوکراین را صادر کرد. تا حالا هزاران نظامی و غیرنظامی کشته شده، بیش از دو میلیون نفر اوکراین را ترک کرده و برخی شهرهای بزرگ این کشور ویران شده است. صبحگاه همینروز، پوتین در یک سخنرانی تلویزیونی گفت، «اوکراینِ مدرن، امنیت و توسعه روسیه را تهدید میکند.»
اما برخی تحلیلگران میگویند، پوتین رویای احیای شوروی سابق را به سر دارد و این موضوع به سرگذشت شخصی او ربط دارد. دیوید رمنیک که بخاطر نگاشتن کتاب «آخرین روزهای امپراتوری شوروی»، برنده جایزه پولیتزر شده، میگوید تجاوز به اوکراین، به سرگذشت شخصی ولادیمیر پوتین و «احساس حقارتی» دارد که او از شکست اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان تجربه کرده است.
اینکه چرا حس حقارت شکست روسها در افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شخصا برای پوتین بسیار سنگین بود و تاثیر عمیق روی شخصیت و فکر و اندیشه او گذاشت، برمیگردد به ماه دسامبر سال ۱۹۸۹. آن زمان، ولادیمیر پوتین یک افسر معمولی سازمان اطلاعات و امنیت شوروی (کی جی بی) در آلمان بود.
در یک شبسرد خزان، تظاهراتکنندگان خشمگین، مقر محلی کی جی بی را در شرق آلمان، محاصره میکنند. شبی که در واقع زندگی پوتین را از بنیاد زیر و رو میکند.
این اتفاق در روزهای میافتد که دیوار برلین ازهم پاشیده و اوضاع در شمال آلمان اضطراری است. مردمِ خشمگین با شعارهایضد کمونیزم، دفتر نمایندگی کی جی بی را محاصره میکنند. ولادیمیر پوتین، داخل ساختمان است.
پوتین به شدت میترسد. فکر میکند که جمعیت خشمگین ساختمان را به آتش میکشند و او را نیز از بین میبرد. رئیس آقای پوتین هزاران کیلومتر دور از او قرار دارد و مسئول همهچیز شخص پوتین است. باید کاری بکند. پوتین میبیند که وضع خیلی خراب است. دیوار برلین از هم پاشیده و نیروهای پلیس او را کمک نمیکنند. تلفن را برمیدارد و به مقر سازمان اطلاعات و امنیت شوروی در مسکو زنگ میزند.
«الو؟ الو؟ صدای من را میشنوی؟ من شدیدا به کمک نیاز دارم!» هرچه زنگ میزند، کسیگوشی را بر نمیدارد. در نهایت یکی از افسران همکار او جواب میدهد و میگوید: «مسکو ساکت است. کاری در این مورد نمیتواند. دستش کوتاه است.»
ولادیمیر پوتین تنها میماند.
آنگونه که دیوید رمنیک، سردبیر مجله نیویورکر، میگوید، پوتین به طبقه پایین ساختمان میرود و تمام اسناد و مدارک محرم سازمان اطلاعات و امنیت شوروی را داخل کوره آتش میاندازد و میسوزاند. در حالیکه تعداد تظاهرات کنندگان هر لحظه بیشتر میشود، پوتین به تنهایی بیرون میرود و با جمعیت خشمگین روبرو میشود. او تظاهرات کنندگان را تهدید میکند. میگوید: «افراد مسلح داخل ساختماناند، اگر اینجا را ترک نکنید، شما را به گلوله میبندند.»
این تهدید دروغین پوتین کار میکند و مردم پراکنده میشوند.
وقتی پوتین دوباره به مسکو برمیگردد، میبیند که چیزی از شکوه و عظمت و غرور کشورش باقی نیست. شوروی در افغانستان شکست خورده؛ همهچیز از هم پاشیده و مردم نگران آینده خود، خانواده و کشورشاناند. پوتین «به شدت احساس حقارت» میکند.
دیوید رمنیک و برخی روزنامهنگاران دیگر که کارنامه پوتین را از نزدیک دنبال کرده میگویند آنحس حقارت از شکست و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خواب را ازچشمان پوتین ربود. او را واداشت که به سیاست رو آورد و «عقدهمندانه» رویاهای بزرگ برای آینده روسیه داشته باشد.
دیوید سنگر، روزنامهنگار نیویورکتایمز که درباره مسائل امنیت ملی و امور مربوط به چین و روسیه مینویسد، میگوید وقتی لایههای زیرین دستدرازیهای پوتین را موشکافیکنیم، به آن حس حقارتی که او تجربه کرده رابطه دارد: «چون آن تنها شکست و سقوط اتحاد جماهیر شوروی نبود، سقوط امپراتوری روسیه بود.»
خود ولادیمیر پوتین نیز از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، به عنوان «بزرگترین تراژدی ژئوپلیتیک در قرن بیستم» یاد کرده است.
حالا به گفته برخی تحلیلگران، آن شکست، آن روزهای تلخ، آن درماندگی و شرمندگی، شخصیت پوتین را زیر و رو کرد و خیلی مسائل برایش «شخصی» شد.
از آن روزها به بعد، خواب احیای دوباره امپراتوری شوری را میبیند.
اینکه با حمله همهجانبه روسیه به اوکراین، رویای ولادیمیر پوتین تحقق مییابد یا نه؛ مخالفان و موافقانی دارد.
طرفداران پوتین او را یک «قهرمان» میدانند. کسیکه روسیه را دوباره به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کرد و بهرغم فشارهای غرب، برای روسیه در سطح جهانی جایگاه و جایگاه دست وپاکرد. پوتین در میان مردم روسیه نیز محبوبیت بالا دارد.
حکومت روسیه اکثریت مردمش از جنگ اوکراین حمایت میکنند. براساس آخرین نظرسنجیها، پس ازحمله نظامی روسیه به اوکراین، محبوبیت ولادیمیر پوتین در میان مردم روسیه ۷ درصد افزایش یافت و به ۷۰ درصد رسید. طرفداران پوتین میگویند او سنجیده گام برمیدارد و سرانجام «عملیات ویژه نظامی» در اوکراین، به نفع روسیه خواهد بود.
اما منتقدان پوتین میگویند نتیجه حمله به اوکراین «پایان عصر پوتین» را رقم خواهد زد. مقاومت غافلگیرانه مردم اوکراین، محکومیت جهانی و اتحاد بیسابقه کشورهای غربی علیه ولادیمیر پوتین، شخص او و روسیه را به حاشیه میراند.
حتی اگر روسیه قادر شود اوکراین را از نظر نظامی تسخیر کند، مقاومت پراکنده اوکراینیها علیه نظامیان روسیه برای مدتها ادامه خواهد داشت و هزینه مدیریت و حفظ اوکراین برای پوتین سنگین و کمرشکن خواهد بود.
به گفته منتقدان، حمله به اوکراین با نیت احیای امپراتوری شوروی و جبران حقارت شکست؛ منجر به حقارت وشرمساری دیگر برای ولادیمیر پوتین خواهد شد.